موضوع: اختلالات شخصیت
نویسنده: محمد امیدی فرد
اختلال شخصیت اسکیزوئید
تشخیص اختلال شخصیت اسکیزوئید در بیمارانی مطرح می شود که الگوی همیشگی زندگیشان انزوای اجتماعی بوده است. آنچه در آنها بسیار مشهود است، این است که از تعاملهای انسانی ناراحت می شودند. درونگرایند و حالت عاطفیشان کند و محدود است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید را دیگران، آدمهایی نامتعارف، منزوی و تکرو می دانند.
همه گیر شناسی
میزان شیوع اختلال شخصیت اسکیزوئید به درستی تعیین نشده، ولی ممکن است در 5/7 درصد ازجمعیت عمومی وجود داشته باشد. نسبت جنسی این اختلال نامعلوم است، اما در برخی از مطالعات، نسبت مرد به زن را در این اختلال، دو به یک گزارش کرده اند، افراد مبتلا به این اختلال، بیشتر جذب مشاغل انفرادی می شوند که مستلزم حداقل تماس با دیگران است. خیلی از این ها شبکاری را بر کار روز ترجیح می دهند، چون دیگر مجبور نخواهند بود با افراد زیادی برخورد داشته باشند.
تشخیص
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید، در بدو معاینه روانپزشکی ممکن است به نظر برسد از چیزی ناراحت اند. آنها به ندرت تماس چشمی را تحمل می کنند. مصاحبه گر در می یابد که این گونه بیماران دلشان می خواهد مصاحبه هرچه زودتر تمام شود. حالت عاطفی آنها محدود، سرد، یا به نحو نابجایی جدی است. اما بالینگر دقیق در پس این سردی و نجوشی، ترس بیمار را می تواند ببیند. شاد و شنگول بودن برای بیمار کار سختی است. او سعی می کند خود را به زور اهل شوخی و مطایبه نشان دهد، اما این تلاشها خام و نابجا به نظر می رسد، تکلم بیمار، هدفمند (goal –directed) است، اما او بیشتر، جوابهایی کوتاه به سوالها می دهد و سعی می کند در صحبت کردن پیشدستی نکند. این گونه بیماران گاه صنایع ادبی غیر معمول، مثلا استعاره های غریب به کار می برند. آنها ممکن است شیفته اشیای بی جان یا مفاهیم ماورای طبیعی باشند. در محتوای ذهنی آنها احساس صمیمت ناموجهی نسبت به کسانی که خوب نمی شناسند یا مدت زیادی ندیده اند، ممکن است وجود داشته باشد. وضعیت هشیاری و شناخت (sensorium) این گونه بیماران سالم است؛ حافظه شان خوب کار می کند؛ و از ضرب المثلها تفسیری انتزاعی ارائه می دهند.
ملاک های تشخیصی DSM-IV-TRدر مورد اختلال شخصیت اسکیزوئید
الف) گسستگی از روابط اجتماعی و محدود بودن طیف احساسات و هیجانهای ابراز شده در روابط بین فردی به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های مختلف به چشم آید، که علامت اش وجود لااقل چهار تا از موارد زیر است:
1) نه میلی به برقرار کردن روابط صمیمی و نزدیک داشته باشد و نه از این گونه روابط لذت ببرد، از جمله عضویت در یک خانواده.
2) تقریبا همیشه فعالیتهای انفرادی را ترجیح می دهد.
3) به داشتن روابط جنسی با کس دیگر هیچ علاقه ای نداشته باشد یا علاقه بسیار کمی داشته باشد.
4) از هیچ کاری لذت نبرد، یا فقط از کارهای معدودی خوشش بیاید.
5) بجز بستگان درجه اول هیچ دوست صمیمی یا مورد اطمینانی نداشته باشد.
6) به تمجید یا خرده گیری دیگران بی اعتنا و بی تفاوت به نظر برسد.
7) سردی هیجانی، بی اعتنایی، یا حالت عاطفی تخت (flat) از خود نشان دهد.
ب)منحصراً در سیر اسکیزوفرنی، اختلالی خلقی با خصایص روانپریشانه، سایر اختلالات روانپریشانه، یا یکی از اختلالات نافذ رشد پیدا نشده باشد، و ناشی از اثرات جسمی مستقیم یک بیماری طبی عمومی نباشد.
نکته: اگر این ملاک ها بیش از شروع اسکیزوفرنی وجود داشته باشند قید «پیش مرضی» را باید افزود، مثلا «اختلال شخصیت اسکیزوئید (پیش مرضی)».
خصایص بالینی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید اشخاصی سرد و نجوش به نظر می رسند که خویشتن دار و گوشه گیر هستند و هیچ توجهی به اتفاقات روزمره و علایق سایر افراد نشان نمی دهند. آنها ظاهری آرام، منزوی، و غیر معاشرتی دارند. سرشان در لاک خودشان است و به هیچ وجه نیاز یا اشتیاقی به داشتن پیوندهای عاطفی با دیگران نشان نمی دهند. آنها از همه دیر تر به تغییرات مد در جامعه تن می دهند.
تاریخچه زندگی این افراد نشان می دهد که به امور انفرادی علاقه دارند و در مشاغل یک نفره و غیر رقابت طلبانه ای که برای دیگران غیر قابل تحمل است، با موفقیت به کار می پردازند. زندگی جنسی آنها ممکن است منحصراً در خیال طی شود و ایجاد روابط جنسی پخته را هر بار به وقتی دیگر موکول کنند. مردانی که به این اختلال مبتلایند، ممکن است هیچ وقت ازدواج نکنند، چون نمی توانند با کسی صمیمی شوند؛ اما زنهای مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید ممکن است منفعلانه به ازدواج با مردان پرخاشگر (aggressive) که خواهان چنین زنهایی هستند، تن دهند. افراد مبتلا به این اختلال شخصیت معمولا هیچ وقت نمی توانند خشم خود را مستقیماً ابراز کنند. اما می توانند در امور فارغ از روابط انسانی، مثل ریاضیات و نجوم، سرمایه عاطفی قابل توجهی صرف کنند. همچنین ممکن است دلبستگی بسیاری به حیوانات پیدا کنند. اینها اغلب مجذوب مدهای غذایی و بهداشتی (مثل گیاهخواری و خامخواری .م) ، نهضتهای فلسفی و طرحهای مربوط به بهبود وضعیت اجتماعی می شوند؛ خاصه طرحهایی که به هیچ وجه مستلزم دخالت و نقش فعال خود فرد نیست.
گرچه افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید به نظر می رسد که در لاک خود فرو رفته اند و روزها به افراط غرق در رویا می شوند، اما قابلیت شناخت واقعیت را به هیچ وجه از دست نداده اند. از آنجا که اعمال پرخاشگرانه جای چندانی در مجموعه واکنشهای معمول آنها ندارد، اگر با تهدید یا خطری (خواه واقعی و خواه تصوری) روبه رو شوند، اکثر اوقات یا غرق در خیالات همه توانی (omnipotence) می شوند، یا به تسلیم و رضا تن می دهند. این گونه افراد اغلب سرد و تودار به نظر می رسند، اما گاه اندیشه هایی به راستی خلاق و ابتکاری به ذهنشان خطور می کند که می توانند آنها را بپرورانند و در اختیار دیگران بگذارند.
تشخیص افتراقی
وجه افتراق اختلال شخصیت اسکیزوئید از اسکیزوفرنی، اختلال هذیانی و اختلال خلقی همراه با خصائص روانپریشانه این است که در اختلالات مزبور بر خلاف اختلال شخصیت اسکیزوئید، علایم روانپریشانه مثبت نظیر هذیان و توهم دیده می شود. بیمران مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید علی رغم اینکه در بسیاری صفات با مبتلایان به اختلال شخصیت اسکیزوئید اشتراک دارند، اما روابط اجتماعیشان بیشتر است، سابقه پرخاشگری کلامی دارند، و بیشتر ممکن است احساسات خود را به دیگران فرافکنی کنند. بیماران دچار اختلال شخصیت وسواسی – جبری و نیز بیماران دچار اختلال شخصیت دوری گزین (avoidant) گرچه از نظر محدود بودن حالت هیجانی کاملا شبیه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید هستند، اما تنهایی برای آنها ملال آور است، سابقه غنی تری از نظر روابط ابژه ای دارند،و به اندازه اسکیزوئید ها دچار در خود ماندگی و عزلت لذتبخش آن نمی شوند. تفاوت اصلی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی با بیماران مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوئید به لحاظ نظری در این است که افراد اسکیزوتایپی از لحاظ غرابت ادراک، فکر، رفتار، و روابط اجتماعی، شباهت بیشتری به بیمار مبتلا به اسکیزوفرنی دارند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزین (avoident) هم گرچه افرادی منزوی و گوشه نشین اند، اما عمیقاً دلشان می خواهد در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند، حال آنکه این مشخصه در بیماران اسکیزوئید به هیچ وجه وجود ندارند. تفاوت اختلال شخصیت اسکیزوئید از اختلال درخودماندگی (اوتیستیک) و سندرم آسپرگر این است که در دو اختلال اخیر شدت تخریب تعاملات اجتماعی و رفتارها و علایق قالبی بیشتر است.
سیر و پیش آگهی
اختلال شخصیت اسکیزوئید معمولا در کودکی شروع می شود و مثل همه اختلالات شخصیت دیرپاست، اما الزاماً مادام العمر نیست. معلوم نیست این اختلال در چه درصدی از بیماران تشدید و به اسکیزوفرنی تبدیل می شود.
درمان
رواندرمانی. درمان بیماران دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید شبیه درمان افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید است. با این تفاوت که تمایل و استعداد بیماران اسکیزوئید برای درون نگری با انتظارات درمانگر همخوانی دارد و اینها گرچه ممکن است با درمانگر رابطه ای صمیمی برقرار نکنند، اما در رواندرمانی فعالانه شرکت می کنند. به تدریج که بیمار اسکیزوئید به درمانگر اعتماد پیدا می کند، با دلشوره و هیجان بسیار، ترس فراوان خود را از اینکه به نحو غیر قابل تحمل وابسته شود و حتی به تدریج با درمانگر یکی شود، و نیز خیالات و دوستان تصوری فراوان خود را بر ملا کنند.
در گروه درمانی، این گونه بیماران ممکن است تا مدتها ساکت بمانند، اما بالاخره مشارکت می کنند. در برابر حملات پرخاشگرانه سایر اعضای گروه به این بیماران – که چرا این قدر ساکت مانده اند – باید از بیمار دفاع کرد. به تدریج اعضای گروه برای بیمار اسکیزوئید اهمیت پیدا می کنند و او که در جاهای دیگر انزوا پیشه می کند، ممکن است تنها تماس اجتماعی خود را در همین گروه برقرار کند.
دارو درمانی. درمان با مقادیر کمی داروهای ضدّ روان پریشی، ضد افسردگی و محرک روانی (psychostimulant) در برخی از بیماران موثر بوده است. داروهای سروتونرژیک ممکن است از حساسیت بیمار به طرد (rejection) کم کند. بنزودیازپین ها می توانند به کاهش اضطراب بین فردی کمک کنند.
منبع : کتاب خلاصه روانپزشکی کاپلن و سادوک ترجمه دکتر فرزین رضایی